صدايت مي كنم باران .نگاهت مي كنم اي عشق . و امشب شور دلتنگي،هواي خانه دل شد. عجب دل را ببين ما را چه حاصل شد و عشق آمد .از اول بي صدا آرام و آهسته ،به نرمي آمد و با عشق يكدل شد. ندايش ضربه دل شد .و آثارش درون چهره ظاهر شد .و او كم كم نواي عاشقي سر داد وآخر ليك منكر شد. مرا با عاشقي عهدي نبوده است كه اين را عشق ممكن شد. عجب دل را !ببين يك لحظه غافل ماند ،ولي يك عمر عاشق شد