بي دل و خسته در اين شهرم و دلداري نيست ..غم دل با كه توان گفت كه غمخواري نيست..شب به بالين من خسته به غير از غم دوست...زآشنايان كهن يار و پرستاري نيست..يا رب اين شهر چه شهريست كه صد يوسف دل..به كلافي بفروشيم و خريداري نيست..فكر بهبود خود اي دل بكن از جاي دگر..كاندرين شهر طبيب دل بيماري نيست..