تو را من چشم در راهم
تو را من چشم در راهم شباهنگام كه ميگيرند در شاخ تلاجن سايه سياه رنگ سياهي وزان دلخستگانت راست اندوهي فراهم تو را من چشم در راهم شباهنگام در آن دم كه بر جاده دره ها چون مرده مان خفتگانند در آن نوبت كه بندد دست نيلوفر به پاي سرو كوهي دام گرم ياد آوري يا نه من از يادت نمي كاهم تو را من چشم در راهم
تو را من چشم در راهم شباهنگام
كه ميگيرند در شاخ تلاجن سايه سياه رنگ سياهي
وزان دلخستگانت راست اندوهي فراهم
شباهنگام در آن دم كه بر جاده دره ها چون مرده مان خفتگانند
در آن نوبت كه بندد دست نيلوفر به پاي سرو كوهي دام
گرم ياد آوري يا نه من از يادت نمي كاهم