تو اگر ميدانستي
ميان تشنگي من و ترانه ي دريا
چه فاصله ي تاريکي ست
ديگر از من
نشاني از آن ستاره نوبال را نمي پرسيدي
همان ستاره ي نوبالي که
از سينه ريز پاره ي آسمان
به گونه هاي خيس تو باريد و
مرا شاعر کرد