• وبلاگ : خاكسترينه
  • يادداشت : نواي نينوا
  • نظرات : 2 خصوصي ، 108 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    تاسوها بود و غم و غصه، تاسوعا بود و اشك و گريه و تاسوعا بود و ياد كربلا، بر بلندا نشسته و غروب آفتاب را مي نگريستم، آسمان رنگي سرخ و غمگين داشت، رنگي كه ياد آور سرخي خون شهداي كربلا بود.

    آه! چه غروبي، غروب تاسوعا؛ طلوع خون و شهادت بود. گويي ندايي هشدار دهنده بر سراسر دنيا طنين انداخته بود كه اي ياران و ياوران حسين بگرييد كه فردا مولايتان را شهيد خواهند كرد، بگرييد كه حسين امشب به مظلومي خويش مي گريد، بگرييد و با زينب و كودكان حسين همصدا باشيد.

    هنوز قلم در دستانم و قلبم به ياد مولا حسين اندوهگين بود و فكرم ندا مي داد كه نا توانم از گفتن جمله اي كه بتواند در بيان حادثه كربلا بر كاغذ آيد، اشكانم تاب و توان را از من ربودند و بر صفحه سپيد كاغذم چكيدند و مرا غرق در احساساتم نسبت به مولا يم گرداندند و حالا با و جودي پر از عشق به مولايم حسين قلم را بر صفحه سفيد كاغذم لغزاندم: به نام خداي حسين و حسينيان...