• وبلاگ : خاكسترينه
  • يادداشت : درد همدردي
  • نظرات : 3 خصوصي ، 155 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سال بي‌باران
    جلپاره‌يي‌ست نان
    به رنگ بي‌حرمت دل‌زده‌گي
    به طعم دشنامي دشخوار و
    به بوي تقلب.


    ترجيح‌مي‌دهي که نبويي نچشي،
    ببيني که گرسنه به‌بالين‌سرنهادن
    گواراتر از فرودادن آن ناگوار است.



    سال بي‌باران
    آب
    نوميدي‌ست.
    شرافت عطش است و
    تشريف پليدي
    توجيه تيمم.


    به‌جد مي‌گويي: «خوشا عطشان مردن،
    که لب‌ترکردن از اين
    گردن‌نهادن به خفت تسليم است.»



    تشنه را گرچه از آب ناگزير است و گشنه را از نان،
    سير گشنه‌گي‌ام سيراب عطش
    گر آب اين است و نان است آن!