• وبلاگ : خاكسترينه
  • يادداشت : مادرنامه
  • نظرات : 12 خصوصي ، 130 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8   9      >
     
    خيلي قشنگ بود اميدواريم هممون مثل مادرا بي چشم داشت خالصانه به هم عشق بورزيم

    مادر آمد.

    مادر در باران آمد...

    نوشتن خواندن درباره مادر را نه با يادگيري حروف و الفبا بلكه از آنگاه كه گريستيم خوانديم مادر را .

    مادر اي ارام جان خسته و غمديده ام

    مادر اي عشقت صفاي خار رنجيده ام

    مادر اي نامت فراوان با شكوه و اعتبار

    نام و يادت مظهر لطف خدا در سينه ام

    ...خاكسترينه ي مهربان با قلب عاشقت براي پرواز 21 دعا كن كه مي دانم محبوبي...

    سلام....وبلاگت حرف نداره..بهت تبريك مي گم..

    ضمنا متن خيلي زيبايي بود...از اين كه بهم سر زدي ممنون...

    بازم بيا چون خوشحالم مي كني......منتظرت مي مونم

    مادر .:. مهربان .:. جاودانه

    aya to ke chenin arezoi dari hich fekr kardehi ke madar chegone tavanestan tabe tahamole marge aziztarinesho ???!!!!! hatman naa
    نمي شه چيزي گفت.اونقدر قشنگ مي نويسي كه هيچي نمي شه گفت.اما فقط در مورد آرزوت:واقعا آرزوي خوبيه اما براي مادر سختترين.آدم نمي دونه كدومشو بخواد اين آرزوي ماهاست اما..اينم خودخواهيه!

    سلام مهربونم

    مرسي كه منو راهنمايي كردي... راستش من اين چيزا رو نميدونستم..

    سعي كردم همون چيزيو كه گفتي انجام بدم

    نميدونم درست شده يا نه .. ولي يه دنيا ممنون

    در ضمن سر فرصت منم لينكت رو مي ذارم .
    سلام خوش به حالت كه اينقدر زيبا نوشتي در مورد مادر من هر وقت خواستم چيزي بنويسم هيچ حرفي به نظرم زيبا نيومد تا براي مادر بنويسم .واقعا زيبا نوشتي
    www.aminsaba.persianblog.com
    سلام. اين آرزوي همه ماست كه قبل از مرگ مادر بميريم..

    مادر تو را دوست دارم و تو را مي پرستم از زوزي كه پا به عرصه وجود گذاردهام نگاه پر مهرت ولبخند شيرينت حيات بخش زندگيم بود در قصه ها و حكايتهااز تو سخن مي گويند گاه مي گويند بهشت زير پاي توست وگاه ميگويند تو با يك دست گهواره كودك و با دست ديگر دنيا را تكان ميدي...

    سلام گلم همنفسم ممنون که س زدي شاد باشي...
    امشب از آسمان ديده تو
    روي شعرم ستاره مي بارد
    در سكوت سپيد كاغذ ها
    پنجه هايم جرقه مي كارد

    شعر ديوانه تب آلودم
    شرمگين از شيار خواهش ها
    پيكرش را دوباره مي سوزد
    عطش جاودان آتش ها

    آري آغاز دوست داشتن است
    گرچه پايان راه ناپيداست
    من به پايان دگر نينديشم
    كه همين دوست داشتن زيباست

     <    <<    6   7   8   9      >