اي همه آرامشم از تو پريشانت نبينم
چون شب خاكستري سر در گريبانت نبينم
اي تو در چشمان من يك پنجره لبخند شادي
همچو ابر سوگوار اين گونه گريانت نبينم
اي پر از شوق رهايي رفته تا اوج ستاره
در ميان كوچه ها افتان و خيزانت نبينم
مرغك عاشق كجا شد شور آواز قشنگت
در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبينم
تكيه كن بر شانه ام اي شاخه نيلوفري رنگ
تا غم بي تكيه گاهي را به چشمانت نبينم
قصه دل تنگيت را خوب من بگذار و بگذر
گريه درياچه ها را تا به دامانت نبينم
كاشكي قسمت كني غمهاي خود را با دل من
تا كه سيل اشك را زين بيش مهمانت نبينم
تكيه كن بر شانه ام اي شاخه نيلوفري رنگ
تا غم بي تكيه گاهي را به چشمانت نبينم