آن شب سرد ...
آن شب شوم ...
آن شب دور از سپیده دم ...
آن گاه که خود را
دورترین از تو می دیدم
و تو را که ظالمانه
پای بند عشقت کرده بودیُم ،
در محکمه بی قراری قلب عاشقم
به دارِ دیدارها ی متوالی می سپردم ؛
آن دم که در بازی خاطره ها
به ثمر نشستن
عشق نافرجام خویش را
آرزو می کردم ؛
بی انتها ،
در آن غربت سهمگین ،
دل سپردم به گفتگوی آسمان :
ستاره ها ، ستاره ها
ستاره های سرد انزوای من !
و به چُشمانی اشک بار ،
در آن آیِنه های خیالی اندیشة به تاراج رفته ام
تلالوء حضور ماندنی تو را جستجو کردم
که به ناگاه
سنگی
- سخت دلانه -
آینة رویاهایم را
که سایه ای از وجود تو در آن انعکاس یافته بود
به سیلی ضربه ای میهمان کرد
و شکست و گریخت
و زان پس :
من بودم و
آینه ای شکسته ...
ستاره ای خاموش گشته ...
و یک دنیا خاطرة بی تصویر
از حضور بر باد رفتة تو ....
« دی ماه هفتاد و نه »
نخستین ها بود ؛ تار و پود عشق بر قامت قلبم تنیده بودم و از هرچه خویشتن خواهی رمیده بودم ؛ گام در راهی نهاده بودم که بر من بی منتها می نمود و من چه بی پروا به سوی هیچ گام بر می داشتم : هیچِ هیچ . باکی نبود و هراسی که عشق آنچنان بیم از من درربوده بود که تو گویی همه ناممکن را ممکن بودم و به هر کوره راهی مؤمن ... . ثانیه ها هم آغوش من در گذشتند و نیمه های راه رسیدند که راه را بازشناختم ، عشق را دریافتم و در معنا فرورفتم . با خود اندیشیدم و خدا را ، جهان را ، انسان را و هر آنچه را که می توان دیدن به تصویر کشیدم . اینک محصور نبودم ، پرنده بودم و لیک در قفس نبودم ؛ بر اوج پرگشودم تا دریابم هرآنچه را که هوای یافتنش مرا بدین دنیا کَشانده بود ... . اینک در پس روزها و شبها من هنوز هم در هوای رمز زندگی پرسه می زنم ؛ می دانم ، می دانم ، هست بسیار که من نمی دانم ، اما سرخوشم که می کوشم غایت انسان را بیایبم و نهایت زیستن را دریابم . باری ، باری هنوز هم آن نخستین ترانه ها با من است ، که آن از من است و چنین می اندیشم که بی نبودِ آن ، من نیز چنین که اینکم نمی توانستم بودن . گمان می دارم که عشق را مراحلیست و ایمان دارم که حتی آن نخستین هایش نیز - با همه خامی و ناپختگی اش - عاشق را زمانی به کار آید . لیک هماره آرزویی در سر می پرورانم و به خدای خویش چنین می گویم :
اله من ، یگانه بی انتهای من ، هرآنکه عاشق نمودی و جام نهادش از شراب عشق لبریز ساختی ، به بی کرانگی ات که به او عشق حقیقی عطا کن .
خاکسترینه
01:35 بامداد پنج شنبه پانزدهم بهمن ماه