• وبلاگ : خاكسترينه
  • يادداشت : درد همدردي
  • نظرات : 3 خصوصي ، 155 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    پشت ديوار انتظار


    پليست همچون آبشار زمان


    در جاده هاي پر پيچ و تاب زندگي


    لحظه ها ايستادنند در صف بي كسي


    انتظار بودن با بهترين


    همچون گلي بي همنشين


    انتظار بيهوده پيمودن لحظه ها


    براي رسيدن به انتهاي جاده ها

    جديد ناآشناست، ممکن است دوست باشد ،يا اينکه دشمن .

    چه کسي ميداند؟راهي براي دانستن نيز وجود ندارد تنها راه براي دانستن اين است که به آن اجازهء ورود بدهيم.و بعد نگراني و ترس پديدار ميشود.(با توام ..نترس ازم ...)

    ديدم امروز وبلاگم عطراگين شده!!!نگو خاكسترينه از هواي وبلاگم عبور كرده!!!ممنون گلم

    کاش

    مي شد سر زمين عشق را در ميان گامها را تقسيم کرد..

    کاش

    مي شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تقسيم کرد..

    کاش

    مي شد چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد

    مرسي از حضورت در فيروزه دوست خوبم

    ساقي بده پيمانه اي ز آن مي كه بي خويشم كند
    بر حسن شور انگيز تو عاشق تر از پيشم كند
    زان مي كه در شبهاي غم بارد فروغ صبحدم
    غافل كند از بيش و كم فارغ تشويشم كند
    نور سحرگاهي دهد فيضي كه مي خوهي دهد
    با مسكنت شاهي دهد سلطان درويشم كند
    سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
    وز من رها سازد مرا بيگانه از خويشم كند
    بستاند اي سرو سهي سوداي هستي از رهي
    يغما كند انديشه را دور از بد انديشم كند

    اميدوارم كه هيچوقت ناكامي و ناتواني نباشه اما خب خدا براي همه كارهايش دليلي داره...يكي از دلايلش كه من تازگي متوجه شدم اينه كه خدا ميخواد ما حركت كنيم راكد نباشيم...وقتي ميبينه به زندگي عادت كرديم خوب وبدرو پذيرفتيم وداريم درجا ميزنيم تكونمون ميده با شكستي...دغدغه اي...ملالي...تا باز بسوي بهتر شدن حركت كنيم واگاهانه خدامونو صدا بزنيم حتي گاهي جلوش بياستيم خداوند بندگان شجاع وصبورش رو دوست داره.....موفق باشي عزيز......در پناه يزدان
    سلام خاكسترينه عزيزم اولين حضور فدري در وبلاگ جديدم حضور پر مهر تو بود همونطوري كه در وبلاگ قديميم همراهم بودي از حضورت خوشحالم وقدردان

    Shop for Flowers and Gifts

    در سکوت غربت شبهاي عشق

    مي نشينم من بر دنياي عشق

    مي کنم هر لحظه رويت را نگاه

    تا که از خاطر نري با يک نگاه

    اي امير روزهاي شيرين من

    اي طلوع صبح فرداهاي من

    باز با من بيا در شهر عشق

    تا که با تو سر کنم روياي عشق

    من که با تو گشته ام افسانه اي

    ترک عشقت را نگو ديوانه اي؟....

    اميدوارم هيچ وقت و هيچ جا تو زندگيت درحا نزني چه تو دانشگاه چه هيچ جاي ديگه

    سلام خاكسترينه ي عزيز نميدونم من چي كار كنم از سيستم من وبلاگ جديد شمارو باز نميكنه سيستم هنگ ميكنه يه دفعه از كافي نت جواب داد و كامنت دادم ولي اينجا نه......

    چي بگم والله

    التماس دعا....يا حق

    خلاصه بدون من ميام پيشت و مطالبتو ميخونم و كلي براي قشنگه

    اونجا هم مثل اينجا خاكستريه

    يه گل هزار تا گلدون ! يه غزل صد تا غزلخون
    توي سرسراي آواز اين همه حنجره مهمون
    بيا از آينه رد شيم ‚ بيا پرواز رو بلد شيم
    بيا بارون رو بفهميم ! حريف اين شب بد شيم
    بيا تا آخر فرياد ! بيا تا طلوع شن باد
    بيا تا يه ريتم تازه !‌ بيا تا ترانه ي شاد
    بيا تا تكرار جنون ! بيا تا يخ بستن خون
    بيا تا بن بست نفس ! بيا تا سقف بي ستون
    بيا ! بيا ! تا وابشن پلكاي مات پنجره
    مي خوام تو رو داد بزنم تا سرطان حنجره
    بيا تا دوباره ديدن !‌ تا سر قله دويدن
    نوبت خوندن نور ‚ ديگه بسه اين شنيدن
    بيا تا رقص دوباره !‌ بيا تا مرز ستاره
    بيا تا چشمه ي خورشيد !‌ بيا تا گليم پاره
    بيا تا ضيافت من ! بيا تا اوج شكفتن
    وعده ي آخر بوسه اونور حصار پيرهن
    بيا تا تكرار جنون ! بيا تا يخ بستن خون
    بيا تا بن بست نفس ! بيا تا سقف بي ستون
    بيا ! بيا ! تا وابشن پلكاي مات پنجره
    مي خوام تو رو داد بزنم تا سرطان حنجره

    زندگي اين است. زندگي زنجير است.. زندگي آخرين پرده ي اين بازي دلگير است././.سلام دوست عزيز..از شما و همه دوستانتون دعوت ميشه كه دوشنبه همين هفته 26/2/84---2005MAY16به وبلاگ آدمك ها تشريف بياريد.آپديت تولدم در وب ساعت 20:30 دقيقه به ساعت ايران خواهد بود.حتما تشريف بيارييد خوشحالم ميشم/./.موفق و پاينده باشيد

    به گمانم همين ديروز بود كه پيرمردي، در نهايت آرامش، نگاهش را به من دوخت و از من گذر كرد... و من به يكباره شنيدم نواي تنهايي‏اش را، همان طور كه پرنده‏اي در جستجوي غذا در مي‏يابد كه اين زندگي پر از بي‏كسي است...

    چيزي نگذشته است... به گمانم همين ديروز بود....

    نمي بينمت در آيينه ي روان گردانم
    هنوز كنار دستم هستي
    مي دانم
    به گوشه ي چشمم تويي
    هر چه سر مي گردانم
    روي شقيقه ي سمت راست
    شكل موي ابرويي كه بلند شده باشد
    نه خاطره . نه خطر
    نه يادداشت ،‌ نه تصوير
    چقدر همرنگ اند
    ابروي بلند من
    گيسوي كوتاه تو
    اگر نگاهت را بدزدم
    سرخ مي شود گونه ات از شرم ديگري
    از راه دور مي بويمت
    عطر كبود گل عنبري

    شبي سر گشته ، شبي تنها ، به زيز نم نم باروان ، با چشماني اشكبار ، رفته بسوي جاده انتظار ، كنج ديوار ، به دور دست ها خيره شده و با ياد بهترين خاطرات به او مي انديشم. به كسي كه چون سايه آمد و سايبانم شد ، چون نسيمي در خزان پاييزي سرد و خشك ، در فضاي سهمگين غبار زده ذهن آشفته خيالم وزيدن گرفت و ...
     <      1   2   3   4   5    >>    >